شماره ١٨٨: از آه هر طرف دل ما سير مى کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از آه هر طرف دل ما سير مى کند
چون تخت جم به روى هوا سير مى کند
موج سراب پاى به دامن شکسته اى است
در واديى که وحشت ما سير مى کند
ابروى شوخ او نفسى بى اشاره نيست
اين قبله همچو قبله نما سير مى کند
اين دولتى که دل به دوامش نهاده اى
چون سايه در رکاب هما سير مى کند
از کاهلى است گرچه دل ازپاشکستگان
وقت نمازدر همه جا سير مى کند
چشم به جاى ديگرو دل جاى ديگرست
گردون جدا ستاره جدا سير مى کند
آن را که هست آتشى از شوق زير پا
دايم چو چرخ بى سرو پا سير مى کند
نعلش در آتش است همان پيش آفتاب
پرتو اگر چه در همه جا سير مى کند
از خاک بر گرفته آتش بود دخان
گردون به بال همت ما سير مى کند
هر کس به بى نشان ز نشان راه برده است
داند دل رميده کجا سير مى کند
چون شانه هر که پا ز سر خويش کرده است
در کوچه باغ زلف دو تا سير مى کند
شب در ميان رود به زمين سياه هند
رنگين سخن به پاى حنا سير مى کند
در حيرتم که کلفت روى زمين چسان
در تنگناى سينه ما سير مى کند
چندين هزار قامت چون تير شد کمان
گردون همان به پشت دوتا سير مى کند
آتش عنانى فلک از ناله من است
محمل به ذوق بانگ درا سير مى کند
بر باد مى دهد سر بى مغز چون حباب
هر کس براى کسب هوا سير مى کند
چون برگ کاه هرکه سبکروح مى شود
صائب به بال کاهربا سير مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید