شماره ١٥٣: عشاق دل به ديده روشن کشيده اند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
عشاق دل به ديده روشن کشيده اند
چون ذره رخت خويش به روزن کشيده اند
در جلوه گاه حسن تو منصور وار خلق
کرسى زدار ساخته گردن کشيده اند
منشين فسرده کز پى سامان اشک وآه
آتش ز سنگ و آب ز آهن کشيده اند
گنجور گوهرند گروهى که همچو کوه
درزير تيغ پاى به دامن کشيده اند
دانند من چه ميکشم از عقل بوالفضول
جمعى که ناز دوست ز دشمن کشيده اند
زهاد بهر رشته تسبيح بارها
زنار را زدست برهمن کشيده اند
ما بيکسيم ورنه به يک ناله بلبلان
فريادها ز سينه گلشن کشيده اند
خوش باش با زبان ملامت که رهروان
از بهر خار زحمت سوزن کشيده اند
آيينه هاست حسن لطيف بهار را
اين پرده هاکه بر رخ گلخن کشيده اند
از بهر چشم زخم چو زنجير عاشقان
بر گرد خويش حلقه شيون کشيده اند
سوداييان به آتش بى زينهار دل
صائب ز ريگ باديه روغن کشيده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید