شماره ١١٩: از جلوه تو برگ ز پيوند بگسلد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از جلوه تو برگ ز پيوند بگسلد
نشو ونما ز نخل برومند بگسلد
طفل از نظاره تو ز مادر شود جدا
مادر ز ديدن تو ز فرزند بگسلد
دامن کشان ز هر در باغى که بگذرى
از ريشه سرو رشته پيوندبگسلد
چون نى نوازشى به لب خويش کن مرا
زان پيشتر که بند من از بندبگسلد
در جوش نوبهار کجا تن دهد به بند
ديوانه اى که فصل خزان بندبگسلد
جستن ز بند خانه تقدير مشکل است
دل چون ز زلف وکاکل دلبندبگسلد
آزادگى ز شهد محال است مور را
دل چون ازان لبان شکر خند بگسلد
اين رشته حيات که آخر گسستنى است
تا کى گره به هم زنم وچند بگسلد
آدم به اختيار نيامد برون ز خلد
صائب چگونه از دل خرسند بگسلد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید