شماره ١١٨: شرم از نگاه آن گل سيراب مى چکد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
شرم از نگاه آن گل سيراب مى چکد
زان تيغ الحذر که ازو آب مى چکد
زان چشم پر خمار مى ناب مى چکد
زان خانه الحذر که ازو آب مى چکد
از سروبوستانى اگر آب مى چکد
ناز از خرام آن گل سيراب مى چکد
از روى تازه گل اگر آب مى چکد
زان روى لاله رنگ مى ناب مى چکد
تا خون آرزو نشود خشک در جگر
خامى از اين کباب چو خوناب مى چکد
سيرى زآب نيست جگرهاى تشنه را
کى خون ما ز خنجر سيراب مى چکد
سوراخ ميکند جگر سنگ خاره را
خونابه اى که از دل بيتاب ميچکد
بيدارى من است که چون چشم مست يار
گاهى ازوخمار وگهى خواب مى چکد
امروز نيست چشم مرا اشک لاله گون
زين زخم عمرهاست که خوناب مى چکد
در کوى ميکشان نبود راه بخل را
اينجا زدست خشک سبو آب مى چکد
نسبت به صبح عارض او سيل تيره اى است
آب صباحتى که زمهتاب مى چکد
بى چشم زخم مصرع رنگين صائب است
تيغ برهنه اى که ازو آب مى چکد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید