شماره ١١١: از روى درد هر که ز دل آه مى کشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از روى درد هر که ز دل آه مى کشد
بى چشم زخم يوسفى از چاه مى کشد
بى آه گرم نيست دل دردمند عشق
شمعى که روشن است مدام آه مى کشد
در زلف دود شعله حصارى نمى شود
بيهوده ابر پرده در آن ماه مى کشد
شمع که ديده است سرانجام خامشى
گردن در انتظار سحرگاه مى کشد
بردوش خلق بار بود زندگانيش
هر کس که بار خلق به اکراه مى کشد
تا روى آتشين تو در بزم ديده است
پيوسته شمع جاى نفس آه مى کشد
شوخى که رم ز ديدن پنهان من کند
با مدعى جناغ به دلخواه مى کشد
افتاده جذبه طمع زرد روبلند
اين کهربا ز کاهکشان کاه مى کشد
از اشتياق چهره چون آفتاب توست
نيلى که آه من به رخ ماه مى کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید