شماره ١٠٦: پيرى که بار عشق به دوش رضاکشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
پيرى که بار عشق به دوش رضاکشد
در گوش چرخ حلقه ز قد دوتا کشد
تا حفظ آبروى قناعت ميسرست
خاکش به سر که منت آب بقا کشد
نتوان به پاى سعى دويدن ز خويش
کو دست جذبه اى که گريبان ما کشد
ايمن مشو به پاک نهادى ز جور چرخ
چون دانه پاک شد تعب آسيا کشد
گشتيم گرد عالم ودر يک گل زمين
خارى نيافتيم که دامان ما کشد
داغم که خار خار طلب آفتاب را
چندان امان نداد که خارى ز پا کشد
صائب مقام امن درين روزگار نيست
خود را مگر کسى به حريم رضا کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید