شماره ١٠٥: شوق مى از بهار گل اندام تازه شد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
شوق مى از بهار گل اندام تازه شد
پيوند بوسه ها به لب جام تازه شد
از چهره گشاده سيمين بران باغ
آغوش سازى طمع خام تازه شد
زان بوسه هاى تر که به شبنم زگل رسيد
اميد من به بوسه وپيغام تازه شد
ميلى که داشتند حريفان به نقل ومى
از چشمک شکوفه بادام تازه شد
از نوبهار سبزه مينا کشيد قد
از آب تلخ مى جگر جام تازه شد
زان خنده اى که غنچه به روى نسيم کرد
شاهد پرستى دل خود کام تازه شد
داغى که به به خون جگر کرده بود دل
از روى گرم لاله گلفام تازه شد
شب از شکوفه روز شد وروز شب زابر
هنگامه مکرر ايام تازه شد
حاجت به رفتن چمن از کنج خانه نيست
زينسان که از بهار در وبام تازه شد
زاحرامى شکوفه ولبيک بلبلان
دل را به کعبه رغبت احرام تازه شد
صائب ترا زسردى دوران خزان مباد
کز نوبهار طبع تو ايام تازه شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید