شماره ٧٦: عاقل ز فکر چون به در کبريا رسد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
عاقل ز فکر چون به در کبريا رسد
از موج آب مرده به دريا کجا رسد
در واديى که خضر در او موج مى زند
ما ايستاده ايم که بانگ درا رسد
در زاهدان سماع سرايت نمى کند
شاخ بريده را چه مدد از صبا رسد
در ترک خواهش است اگر هست دولتى
نعمت فزون به مردم بى اشتها رسد
پيچد به دست وپاى مگس دام عنکبوت
زور فلک به مردم بى دست وپارسد
در پيرى از سعادت دنيا چه فايده
آخر به استخوان چه ز بال هما رسد
چشم صفا ندارم ازين تيره خاکدان
يعقوب را چه روشنى از توتيا رسد
صائب ز چشم او طمع مردمى خطاست
بيمار چون به درد دل خلق وا رسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید