شماره ٣٤: سيه دلى که ز دوران حضور مى جويد
سيه دلى که ز دوران حضور مى جويد
ميان دوزخ سوزنده حور مى جويد
کسى که چشم تسلى ز آرزو دارد
علاج تشنگى از آب شور مى جويد
چه ساده لوح فتاده است آبگينه ما
ز سنگلاخ حوادث حضور مى جويد
بسا که دست ندامت به سرزند آن کس
که تخم ريحان در خاک شور مى جويد
فريب نعمت الوان مخور که چرخ بخيل
حساب پاى ملخ را ز مور مى جويد
توان به سوز جگر شمع کشته را افروخت
ز آفتاب عبث ماه نور مى جويد
چگونه سر به گريبان خامشى نکشم
زمانه اى است که طوفان تنور مى جويد
دلى که ملک سليمان براو چو زندان بود
حصار عافيت از چشم مور مى جويد
فلک هميشه طلبکار تنگ چشمان است
که روى زشت ز حق چشم کور مى جويد
نظر به صافدلان است عشق خونى را
شراب رنگين جام بلور مى جويد
چه ساده لوح فتاده است صائب اين زاهد
که حق گذاشته حور وقصور مى جويد
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده