شماره ١٩: دل از مشاهده لاله زار نگشايد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دل از مشاهده لاله زار نگشايد
ز دستهاى حنابسته کارنگشايد
گره ز غنچه پيکان زنگ بسته ما
به تر زبانى خون شکار نگشايد
ز خون زياده شود رنگ غنچه پيکان
دل غمين ز مى خوشگوار نگشايد
ز اختيار جهان عقده اى است در دل من
که جز به گريه بى اختيار نگشايد
طلسم هستى خود ناشکسته چون مردان
ترا به روى دل اين نه حصار نگشايد
ز آه ما نشود نرم دل کواکب را
که دود آب ز چشم شرار نگشايد
بساز با دل پربار خود گر آزادى
که هيچ کس ز دل سرو بار نگشايد
خوش آن صدف که گر از تشنگى کباب شود
دهان خويش به ابر بهار نگشايد
شکايت گره دل به روزگار مبر
که هيچ کس بجز از کردگار نگشايد
اگر چه ذره سزاوار مهر تابان نيست
نمى شود که ز پرتو کنار نگشايد
مجوى خاطر جمع از جهان ناامنى
که تيغ را زکمر کوهسار نگشايد
ز تنگناى جهان کى گشاده مى گردد
دلى که در بر و آغوش يار نگشايد
زمين وچرخ بغير از غبار و دودى نيست
خوش آن که چشم به دود وغبار نگشايد
مراست از دل مغرور غنچه اى صائب
که در به روى نسيم بهار نگشايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید