شماره ١١: ز مغز پوچ برون آرزو نمى آيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
ز مغز پوچ برون آرزو نمى آيد
که بوى باده برون از کدو نمى آيد
چرا ز پا ننشينند غافلان حريص
ز پاى خفته اگر جستجو نمى آيد
بغير اشک که شويد ز دل غبار ملال
دگر ز هيچ کس اين شستشو نمى آيد
سرى که داغ جنون برگرفت از خاکش
چو آفتاب به افسر فرونمى آيد
فغان که شبنم ما با کمند جذبه مهر
برون ز دايره رنگ وبو نمى آيد
صفاى طلعت دل در گداز تن بسته است
ز آب آينه اين شستشونمى آيد
سرى که ره به گريبان فکر رنگين برد
به سير گلشن جنت فرونمى آيد
بغير ميکشى از کارها دگر کارى
ز دست کوته من چون سبو نمى آيد
فتاد راه کدام آفتاب رو به چمن
که رنگ رفته گلها به رو نمى آيد
ز عجز نيست ز قحط سخن شناسان است
ز من چو طوطى اگر گفتگو نمى آيد
بشوى دست ز جان در حريم عشق درآى
که کس به طوف حرم بى وضو نمى آيد
ز آفتاب نظر آب داده ام صائب
به چشم من مه ناشسته رو نمى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید