شماره ۹٢٢: بر جمال از پرتو رويت نقاب انداختى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بر جمال از پرتو رويت نقاب انداختى
در هويدائيت ما را در حجاب انداختى
پرتوى از نور خود بر عرش و کرسى تافتى
ذره بر انجم و بر آفتاب انداختى
روى خوبان را درخشان کردى از مهر رخت
نشئه حسن ازل را در شراب انداختى
روح را بيرون کشيدى ز اوج عليين عقل
در حضيض آب و گل مست و خراب انداختى
دشمنان را راه دادى در حريم جان و دل
دوستان را در عقاب و در عذاب انداختى
دست و پاى خواهش ما را ز بند خواهشت
در ره فرمانبرى در پيچ و تاب انداختى
در طلب گه گرم کردى گاه افسردى دلم
گه در آتش سوختى گه در يخ آب انداختى
گاه نزديگ خودم خوانى گهى دور افکنى
زين قبول و رد مرا در اضطراب انداختى
تا که باشم تا که باشم بر در اميد و بيم
در ضميرم گه ثواب و گه عقاب انداختى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید