شماره ۸٩٥: سوى من اى خجسته خو روى چرا نميکنى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سوى من اى خجسته خو روى چرا نميکنى
با همه لطف ميکنى با دل ما نميکنى
با همه کس ز روى مهر همدم و همنشين شوى
دست بدست و روبرو روى بما نميکنى
با همه دست در کمر از گل و خور شکفته تر
در دل خسته ام بجز خار جفا نميکنى
گفتى اگر تو جان دهى سوى تو ميکنم نظر
جان بلبم رسيد و تو وعده وفا نميکنى
آهم از آسمان گذشت ناله ز لامکان گذشت
سوختم از غم تو من رحم چرا نميکنى
خون دلم ز ديده شد کار دل رميده شد
جان ز تنم پريده شد هاى چها نميکنى
(فيض) گذشت عمر و هيچ کار خدا نکرده اى
وين دو سه روزه مانده را صرف قضا نميکنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید