شماره ۸٨٩: گره از زلف خويش وا کردى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گره از زلف خويش وا کردى
بر دلم بستى و رها کردى
در ميان بلاش سر دادى
عقده محکمش بپا کردى
راه بيرون شدن برو بستى
در اندوه و غصه وا کردى
مرغ زار شکسته بالى را
هدف تير ابتلا کردى
طاير قدس را ببستى بال
طعمه اژدر بلا کردى
از براى تو من چها کردم
تو بپاداش آن جفا کردى
در رهت من بجان وفا کردم
تو بجاى وفا جفا کردى
ز آتش غصه سوختى جانم
خاکم اندر هوا هبا کردى
هر بلائى که بود در عالم
بر سر (فيض) مبتلا کردى
هر چه کردى بجاى من اى جان
نيک بايسته و بجا کردى
آفرين باد اى طبيب دلم
همه درد مرا دوا کردى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید