شماره ۸۰٥: خواهم که خاک راه شوم زير پاى تو

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خواهم که خاک راه شوم زير پاى تو
تا ذره ذره ام همه گيرد هواى تو
آيم چو گرد بر سر راه تو اوفتم
شايد که بوسه بربايم ز پاى تو
جان در رهت فدا کنم و منتت کشم
اى صد هزار جان گرامى فداى تو
جان صد هزار کاش بود هر دمى مرا
تا جمله را نثار کنم از براى تو
خوش آندمى که سوى من آئى ز روى لطف
تا جان ز من طلب کنى و من لقاى تو
يابم حيات تازه بهر جان فشاندنى
گر صد هزار بار بميرم براى تو
در تو کسى بحسن و ملاحت کجا رسد
تو پادشاه حسنى و خوبان گداى تو
تو همچو آفتابى و من همچو سايه ام
آيم بهر کجا که روى در قفاى تو
هستم براى تو و تو هستى براى خود
هستى تو خود براى خود و من براى تو
هر چند لطف بيش کنى تشنه تر شوم
سيراب کى شوم ز شراب لقاى تو
از درگه تو دور نگردد به تيغ سر
هر کو چشيد چاشنئى از عطاى تو
در آسمان ملائکه گويند آمين
آندم که (فيض) روى کند در دعاى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید