شماره ٧٤٩: عشق را پنهان دل ديوانه نتوانست کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
عشق را پنهان دل ديوانه نتوانست کرد
گنج را پوشيده اين ويرانه نتوانست کرد
کيست ديگر در دل پروحشت من جا کند؟
سيل پا قايم درين ويرانه نتوانست کرد
لنگر از طوفان نباشد مانع بحر محيط
چوب گل تأثير در ديوانه نتوانست کرد
همچو زلف ماتمى شايسته پيچيدن است
دست کوتاهى که کار شانه نتوانست کرد
سوخت چشم شور مردم تخم اميد مرا
در زمين شور، جولان دانه نتوانست کرد
تا نشست از پاى ساقي، نشأه از پيمانه رفت
باده کار جلوه مستانه نتوانست کرد
چون تواند يافت صائب خويش را در خانقاه؟
جمع خود را هر که در ميخانه نتوانست کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید