شماره ٧٢٩: جنبش مژگان حضور از ديده و دل مى برد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
جنبش مژگان حضور از ديده و دل مى برد
چشم بسمل لذت از ديدار قاتل مى برد
شکر قطع راه، عارف را کند بيدارتر
غافلان را خواب در دامان منزل مى برد
در دل شب دزد را جرأت يکى گردد هزار
خال او در پرده خط بيشتر دل مى برد
مى شود لطف خدا افتادگان را دستگير
خار و خس را موجه دريا به ساحل مى برد
واى بر آن کس که چون قمرى درين بستانسرا
حاجت خود پيش سر و پاى در گل مى برد
لاله را از دل، سياهى ابر نتوانست شست
داغ خون ما که از دامان قاتل مى برد؟
از دل بيتاب يک مو بر تنم آسوده نيست
اين سپند شوخ آسايش ز محفل مى برد
گرچه مى داند وسايل پرده بيگانگى است
دل همان ما را به دنبال وسايل مى برد
حسن عالمگير ليلى نيست در جايى که نيست
عاشق از دامان صحرا فيض محمل مى برد
عالم پرکور را يک رهبر بينا بس است
ره شناسى کاروانى را به منزل مى برد
شد زيک پيمانه صائب کشف بر من رازها
صحبت آيينه رويان زنگ از دل مى برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید