شماره ٧٢٧: هر که با خود درد و داغ دلستان را مى برد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هر که با خود درد و داغ دلستان را مى برد
بى تکلف حاصل کون و مکان را مى برد
گردش چشمى که من ديدم زدام زلف او
از دل من خارخار آشيان را مى برد
آه سردى خضر راه ما سبکباران بس است
هر نسيمى از چمن برگ خزان را مى برد
حسن را باشد خطر از ديده اهل هوس
ابر بى نم آبروى گلستان را مى برد
اهل غفلت بر نمى آيند با روشندلان
قطره آبى زجا خواب گران را مى برد
مى برند از بوستان دامان پرگل بيغمان
عاشق بيدل دعاى باغبان را مى برد
مشت خاشاکى چه باشد پيش سيل نوبهار؟
ساده لوحى جوهر تيغ زبان را مى برد
خانه دنيا بعينه خانه آيينه است
هر چه هر کس آورد با خود، همان را مى برد
چشم پوشيدن زدرد و داغ غربت مشکل است
ورنه با خود بلبل ما آشيان را مى برد
مى رسند از همت پيران به منزل رهروان
تير با خود تا هدف زور کمان را مى برد
ياد بغداد و طواف مرقد شاه نجف
از دل صائب حضور اصفهان را مى برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید