شماره ٦٩٣: زان پيشتر که تيغ کشد آفتاب صبح

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
زان پيشتر که تيغ کشد آفتاب صبح
رطلى به گردش آر گرانتر ز خواب صبح
فرصت غنيمت است، به دست دعا بشوى
داغ سيه گليمى خود را به آب صبح
سر عشر اين کلام مبين است آفتاب
زنهار بر مدار نظر از کتاب صبح
از باغ صبح خنده خشکى شنيده اى
چون شيشه غافلى ز شميم گلاب صبح
بر عيش دل مبند که کم عمرى نشاط
روشن بود ز خنده پا در رکاب صبح
آسوده است عاشق صادق ز بيم حشر
پاک است از غبار خيانت حساب صبح
صافى رسيده است به جايى که مى کند
مهر از بياض سينه من انتخاب صبح
از بوى گل اگر چه سبکروح تر شدم
در چشم روزگار گرانم چو خواب صبح
صائب سرى برآر و تماشاى فيض کن
سگ نيستي، چه مرده اى از بهر خواب صبح؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید