شماره ٦٨٨: گر به اخلاص رخ خود به زمين سايى صبح

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر به اخلاص رخ خود به زمين سايى صبح
روشن از خانه چو خورشيد برون آيى صبح
گر به خاکستر شب پاک نکردى دل را
سعى کن سعى که اين آينه بزدايى صبح
به تو از دست دعا کشتى نوحى دادند
تا ازين قلزم پر خون به کنار آيى صبح
بندگى کار جوانى است، به پيرى مفکن
در شب تار به ره رو که بياسايى صبح
نخل آهى بنشان در دل شبهاى دراز
تا به همدستى توفيق به بار آيى صبح
زنگ غفلت کندت پاک ز آيينه دل
کف دستى که ز افسوس به هم سايى صبح
چون به گل رفت ترا پاي، به دل دست گذار
اين حنا نيست که شب بندى و بگشايى صبح
صبر بر تلخى بيدارى شب کن صائب
تا چو خورشيد جهانتاب شکرخايى صبح



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید