شماره ٦٠١: قد تو کجا و قد رعناى قيامت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
قد تو کجا و قد رعناى قيامت
اين جامه بلندست به بالاى قيامت
اى از مژه شوخ صف آراى قيامت
وز زلف دلاويز دو بالاى قيامت
در دامن کهسار کم از خنده کبک است
در پله تمکين تو غوغاى قيامت
هم جنتى از چهره و هم دوزخى از خوى
نقدست در ايام تو سوداى قيامت
خورشيد تو چون از افق زلف برآيد
ريزد عرق شرم ز سيماى قيامت
از داغ بود گرمى هنگامه دلها
خورشيد بود انجمن آراى قيامت
در سينه ما سوختگان نم نتوان يافت
بى آب بود دامن صحراى قيامت
از شرم گنه بس که کشيدم به زمين خط
مسطر زده شد دامن صحراى قيامت
در سايه کوه گنه ما ز بلندى
آسوده بود خلق ز گرماى قيامت
از سينه آتش نفسان دود برآيد
چون خامه صائب کند انشاى قيامت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید