شماره ٥٣٤: شيرازه جمعيت مستان خط جام است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
شيرازه جمعيت مستان خط جام است
آزاد بود هر که درين حلقه دام است
گردون که ازو صبح اميد همه شد شام
از زلف گرهگير تو يک حلقه دام است
چندان که نظر بر دل و دلدار فکندم
معلوم نشد دل چه و دلدار کدام است
با قرب، گل از تيغ شهادت نتوان چيد
بر صيد حرم، آب دم تيغ حرام است
خوددارى سيماب بر آيينه محال است
چشمى که به رويش ندويده است کدام است؟
آن اره که از تيزى دندان چکدش زهر
در مشرب وحشت زدگان سين سلام است
بر خاک نهادان در اميد نبسته است
تا بوسه خورشيد نصيب لب بام است
داغى که بود زير سياهى همه عمر
بر جان عقيقى است که جوينده نام است
چون ريگ روان، تشنگى حرص نداريم
ما را چو گهر کار به يک قطره تمام است
گلزار ز گل پرده گوش است سراپا
دربار نسيم سحرى تا چه پيام است
فرياد که بر روى من آن رهزن اميد
راهى که نبسته است همين راه سلام است
صائب شود آن کس که نسنجيده سخنساز
طفلى است که بازيگه او بر لب بام است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید