شماره ٤٨١: آسان نمى توان به سراپاى ما گذشت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آسان نمى توان به سراپاى ما گذشت
نتوان به بال موج ز درياى ما گذشت
آيينه اش ز گرد خجالت سيه مباد
سيلى که بر خرابه دلهاى ما گذشت
روشن شدش که ديده بينا نداشته است
خورشيد تا به ديده بيناى ما گذشت
يوسف به سيم قلب فروشى است کار ما
مغبون شود کسى که ز سوداى ما گذشت
شد تير روى ترکش زورين کشان فکر
هر مصرعى که بر لب گوياى ما گذشت
چون اشک شمع تا مژه بر يکدگر زديم
داغ تو از سرآمد و از پاى ما گذشت
چون تير کز دو خانه به يک بار بگذرد
از هر دو کون، همت والاى ما گذشت
ما اين بساط کز دل صد پاره چيده ايم
صائب نمى توان ز تماشاى ما گذشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید