شماره ٤٦٥: سر رشته اميد ز رحمت گسسته نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
سر رشته اميد ز رحمت گسسته نيست
تا لب گشاده است در توبه بسته نيست
گر محتسب شکست خم ميفروش را
دست دعاى باده پرستان شکسته نيست
نتوان مرا دگر به فسون رام خويش کرد
مرغ ز دام جسته من چشم بسته است
چون نوبت نگاه رسد خسته مى شود
چشمت که در شکستن دل هيچ خسته نيست
بنماى يوسفى که درين قحط سال عشق
بر چهره اش غبار کسادى نشسته نيست
مويى دم ز فکر دهان و ميان او
هر چند در تصور او هيچ بسته نيست
آنجا که برق غيرت عشق است نامه سوز
هر قاصدى که پى نکني، پى خجسته نيست
صائب برو به کوى خرابات فرش شو
کانجا به غير توبه کسى دلشکسته نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید