شماره ٤٤٢: اميد دلگشاييم از ماه عيد نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اميد دلگشاييم از ماه عيد نيست
اين قفل بست گوش به زنگ کليد نيست
قطع نظر ز بنده و آزاد کرده ام
اميد ميوه و گلم از سرو و بيد نيست
از صد يکى به پايه منصور مى رسد
چون لاله هر که بگذرد از سر شهيد نيست
زان دم که ريشه کرد به دل ذوق کاوکاو
ناخن به چشم داغ کم از ماه عيد نيست
چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشني؟
روزم سياه باد که چشمم سفيد نيست
زينسان که نااميد ز نشو و نما منم
برگ خزان رسيدن چنين نااميد نيست
صائب به شکر اين که فراموش نيستند
گر ياد ما کنند عزيزان بعيد نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید