شماره ٤٢٧: اى صبح، آه سرد تو در انتظار کيست؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى صبح، آه سرد تو در انتظار کيست؟
زخم دو تيغه باز تو از ذوالفقار کيست؟
آه تو پرده سوز و سرشک تو دلفروز
جان تو زخمى که، دلت داغدار کيست؟
چشم جهان ز پرتو او خيره مى شود
داغ جگر گداز تو از لاله زار کيست؟
خون در رگ تو شير ز مهر که مى شود؟
خميازه تو بر قدح بى خمار کيست
خورشيد را زشوق تو در آتش است نعل
چشم ستاره بار تو در انتظار کيست؟
بر پشت نامه تو بود مهر آفتاب
تا روى نامه تو به سوى عذار کيست؟
از انفعال، خون ز شفق مى کنى عرق
رخساره منير تو تا شرمسار کيست؟
خون مى خورى و آينه را پاک مى کنى
تا سينه گشاد تو آيينه دار کيست؟
شستى به اشک، سرمه شب را ز چشم خويش
اى آفتاب روي، دلت سوکوار کيست؟
گردون ز نوشخند تو يک تنگ شکرست
اين چاشنى ز کنج لب بوسه بار کيست؟
نيلوفر سپهر ز آب تو تازه است
شاخ گل تو تشنه لب جويبار کيست؟
جان را نسيم لطف تو از هوش مى برد
اين بوى روح بخش ز باغ و بهار کيست؟
بى سکه رايج است زر آفتاب تو
اين نقد خوش عيار ز دارالعيار کيست؟
تيغ و سپر نمى کنى از خويشتن جدا
انديشه ات ز غمزه مردم شکار کيست؟
در وصف صبح، اين سخنان چو آفتاب
جز کلک صائب از قلم مشکبار کيست؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید