شماره ٤١١: از لعل آبدار تو طرفى نظر نبست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
از لعل آبدار تو طرفى نظر نبست
از شور بحر در صدف ما گهر نبست
چشمى که شد به روى سخن باز چون قلم
يک قطره آب خويش به جوى دگر نبست
زان دم که لعل او به شکر خنده باز شد
در نيشکر ز رعشه غيرت شکر نبست
در آتشم ز آينه کز شوق ديدنت
تا باز کرد ديده خود را دگر نبست
از برگ عيش ماند تهى جيب و دامنش
چون لاله هر که داغ ترا بر جگر نبست
روى زمين گذر که سيل حوادث است
هر کس ميان گشود در اينجا، کمر نبست
هر برگ سبز او کف افسوس ديگرست
نخلى که در شکوفه پيرى ثمر نبست
صائب نشد عزيز به چشم جهانيان
تا آبروى خود به گره چون گهر نبست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید