شماره ٣٩٩: غم را اگر برون ندهد سينه آينه است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
غم را اگر برون ندهد سينه آينه است
گر زنگ را فرو خورد آيينه آينه است
مشاطه جهان، نظر پاک بين توست
عالم منورست اگر سينه آينه است
روشندلان ز پرتو مهرند بى نياز
شمع و چراغ خانه آيينه آينه است
صافى دلان ميکده را پاک ديده ايم
در دل نگيرد آن که ز کس کينه آينه است
از اهل دل حضور لباس نمد بپرس
قيمت شناس خرقه پشمينه آينه است
اخفاى راز عشق تو در سينه چون کنم؟
سيماب، گوهر من و گنجينه آينه است
در روزگار خط تو چون آب و سبزه شد
با زنگ اگر چه دشمن ديرينه آينه است
از بس که صيقلى شده است از فروغ حسن
ديوار جلوگاه ترا پينه آينه است
با تير غمزه تو کز آهن گذر کند
آن پر دلى که کرد سپر سينه آينه است
اين آن غزل که گفت فصيحى پاکدل
گر زشت را نکو کند آيينه آينه است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید