شماره ٣٠٥: باغ و بهار چشم پر آب من آتش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
باغ و بهار چشم پر آب من آتش است
ساقى و مطرب و مى ناب من آتش است
بلبل نيم که آتش گل سازدم کباب
پروانه ام، شراب و کباب من آتش است
چون عشق در طبيعت من انقلاب نيست
صلح و نزاع و لطف و عتاب من آتش است
تا روى آتشين نبود، وا نمى شوم
چون اشک شمع، عالم آب من آتش است
در سينه گداخته ام آه سرد نيست
درياى آتشم که سحاب من آتش است
رسواترست پرده رازم، ز راز من
داغ محبتم که نقاب من آتش است
طوطى نيم که آينه از من سخن کشد
ياقوت کن قدح، که شراب من آتش است
باشد کباب آتش، هر جا سمندرى است
من آن سمندرم که کباب من آتش است
اشک يتيمم و عرق روى شرمگين
از من حذر کنيد که آب من آتش است
از اشک بلبلان گل من آب خورده است
بگذر ز خون من که گلاب من آتش است
صائب من آن سمندر ديوانه مشربم
کز دود خويش سلسله تاب من آتش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید