شماره ٢١٤: نسيم صبحدم از بوى يار خالى نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نسيم صبحدم از بوى يار خالى نيست
ز بوى گل نفس نوبهار خالى نيست
يکى است در نظر پاک، توتيا و غبار
که هيچ گردى ازان شهسوار خالى نيست
درون خانه بى سقف روشنى فرش است
ز ماه، ديده شب زنده دار خالى نيست
هلاک آينه روشنند تازه رخان
ز سرو و بيد لب جويبار خالى نيست
غم و نشاط جهان جوش مى زند با هم
که چشم مست ز خواب و خمار خالى نيست
سبک مگير ز جا هيچ استخوانى را
که چون صدف ز در شاهوار خالى نيست
فتاده است ترا رشته نظر کوتاه
وگرنه از گل بى خار، خار خالى نيست
مرا ز جوهر آيينه شد چنين روشن
که هيچ سينه اى از خار خار خالى نيست
در ابر تيره شکرخند برق پنهان است
ز صبح وصل شب انتظار خالى نيست
مگر تو چشم بپوشى ازين خراب آباد
وگرنه عالم خاک از غبار خالى نيست
تو از فسانه غفلت به خواب خرگوشى
وگرنه دامن دشت از شکار خالى نيست
سپهر اگر به من پاکباز باخت دغا
قمار نيز ز راه قمار خالى نيست
اگر چه از خط شبرنگ بى صفا شده است
هنوز صبح بناگوش يار خالى نيست
ز داغ عشق سراپاى من گلستان است
ز لعل اگر جگر کوهسار خالى نيست
درين ديار کسى گر به داد من نرسيد
ز قدردان سخن، روزگار خالى نيست
منم که سوخته صائب مرا ستاره بخت
وگرنه سينه سنگ از شرار خالى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید