شماره ١٨٤: ز خط غبار بر آن لعل آتشين ننشست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز خط غبار بر آن لعل آتشين ننشست
ز برق حسن، سياهى بر اين نگين ننشست
به گرد راه تو بيباک، چشم بد مرساد!
که همچو گرد يتيمى به هر جبين ننشست
به محفل تو کسى داد بيقرارى داد
که تا نسوخت چو پروانه، بر زمين ننشست
ز ترکتاز قيامت نکرد قامت راست
به هيچ سينه غبار غم اين چنين ننشست
چه نقش ديد ندانم دل رميده من؟
که يک نفس به نگين خانه، اين نگين ننشست
حديث کوه غم عاشقان نسيم صباست
ترا که قطره شبنم به ياسمين ننشست
نماند بوته خارى جهان امکان را
که بر اميد تو صياد در کمين ننشست
چنين که سنگ ملامت نشست بر سر من
به تاج پادشهان گوهر اين چنين ننشست
قدم ز غمکده اختيار بيرون نه
که در بهشت رضا هيچ کس غمين ننشست
به نوشخند قناعت کجا شوى خرسند؟
ترا که حرص به صد خانه انگبين ننشست
چو زلف و خط کس ازان روى کامياب نشد
به دور حسن تو نقش کسى چنين ننشست
دلم به حلقه زلف تو تا نظر انداخت
دگر به هيچ نگين خانه، اين نگين ننشست
همين نه روز من از خط سياه شد صائب
که نقش يار هم از خط عنبرين ننشست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید