شماره ١٦٩: مرا که پرده چشم و حجاب هر دو يکى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
مرا که پرده چشم و حجاب هر دو يکى است
قماش چهره او با نقاب هر دو يکى است
رسانده است به جايى غرور حسن ترا
که صبر پيش تو و اضطراب هر دو يکى است
ز ديدن تو شود ديده ها ستاره فشان
فروغ روى تو و آفتاب هر دو يکى است
به گوهرى نرسد رشته اش ز بيتابى
دل رميده و موج سراب هر دو يکى است
چو رخنه در دل سنگين يار ممکن نيست
چه خون ز ديده فشانى چه آب، هر دو يکى است
به مطلبى نرسد از ستاره سوختگى
مآب گريه من با کباب هر دو يکى است
نگاه تلخ و شکر خنده هاى شيرينش
به مشرب من عاشق شراب هر دو يکى است
گهى ستاره فشانم، گهى ستاره شمار
شب جدايى و روز حساب هر دو يکى است
چو از حيا نتوان از تو کام دل برداشت
چه در کنار درآيى چه خواب، هر دو يکى است
چو از حيا نتوان از تو کام دل برداشت
چه در کنار درآيى چه خواب، هر دو يکى است
به آبرو ز حيات ابد قناعت کنم
که طعم زندگى و طعم آب هر دو يکى است
ز علم، مقصد اصلى رسيدن است به عين
وگرنه پايه خشت و کتاب هر دو يکى است
چو راه عشق ندارد نهايتى صائب
اگر درنگ کنى ور شتاب، هر دو يکى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید