شماره ١٥٩: کدام زهره جبين بى نقاب گرديده است؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
کدام زهره جبين بى نقاب گرديده است؟
که آتش از عرق شرم، آب گرديده است
نفس ز سينه مجروح ما دريغ مدار
ترا که خون به جگر مشک ناب گرديده است
اگر ز دل نکشم آه، نيست بيدردى
که رشته ام گره از پيچ و تاب گرديده است
ز قرب، ديده من از وصال محروم است
محيط، پرده چشم حباب گرديده است
اگر ز اهل دلي، باش در سفر دايم
که نقطه از حرکت صد کتاب گرديده است
زبان شکر بود سبزه دل جويش
دلى که از نگه گرم، آب گرديده است
ز سير خانه آيينه چون به بزم آيد
گمان برند که در آفتاب گرديده است
نفس ز سينه من زنگ بسته مى آيد
ز بس که در دل من شکوه آب گرديده است
نه هاله است به دور قمر، که خوبى ماه
به دور حسن تو پا در رکاب گرديده است
به ساقيى است سر و کار من که از رويش
بط شراب، مکرر کباب گرديده است
ز تخم سوخته ما نظر دريغ مدار
ترا که آينه در دست، آب گرديده است
به پاى خم چه ضرورست دردسر بردن؟
مرا که آب ز تلخى شراب گرديده است
ز ترکتاز حوادث مسلمى مطلب
ز سيل، کعبه مکرر خراب گرديده است
کسى ز سوز دل ماست با خبر صائب
کز آفتاب قيامت کباب گرديده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید