شماره ٧٤: خوشا سرى که ز تدبير عقل نوميدست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
خوشا سرى که ز تدبير عقل نوميدست
که سال و ماه به ديوانه سر به سر عيدست
ز شهر دورشدن ها کفايت مجنون
همين بس است که فارغ ز ديد و واديدست
مدار دست ز اصلاح خود به موى سفيد
که دل سفيد چو گرديد صبح اميدست
به گوشمال مده رو سياه را تهديد
که بنده را خط راه گريز، تهديدست
همين بس است ز قهر خدا سزاى بخيل
که فقر دارد و از مزد فقر نوميدست
خبر ز تلخى آب بقا کسى دارد
که همچو خضر گرفتار عمر جاويدست
غرور حسن گرفته است ديده خورشيد
وگرنه لاغرى ماه، عيب خورشيدست
مباش بى نفس سرد يک زمان صائب
که آه سرد در آن نشأه سايه بيدست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید