شماره ٦٣: رياض هستى ما سبز از مى ناب است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
رياض هستى ما سبز از مى ناب است
بناى زندگى ما چو خضر بر آب است
همين نه خانه ما در گذار سيلاب است
بناى زندگى خضر نيز بر آب است
ازان چو ناخنه در ديده مى خلد قد خم
که در کشيدن دامان مرگ قلاب است
اگر چه موى سفيدست صبح آگاهى
به چشم نرم تو بيدرد، پرده خواب است
کجا خورد غم عريان تنان، خودآرايى
که تا به گردن خود در سمور و سنجاب است
سپهر در خم صاحبدلان عبث کرده است
نهنگ را چه غم از حلقه دام گرداب است؟
ز شور حشر محابا نمى کند عاشق
نمک به ديده حيران عشق مهتاب است
به حيرت از لب ميگون آب پريرويم
که با چکيدن دايم مدام شاداب است
برون ز بحر تهيدست آيد آن غواص
که در صدف طلبد گوهرى که ناياب است
چرا ز ناله عشاق خويش بيخبرند؟
اگر نه شبنم گلزار حسن سيماب است
نمى شود دل آگاه از خدا غافل
هميشه قبله نما را نظر به محراب است
دهن به محراب مکن باز چون صدف صائب
درين زمانه که گوهرشناس ناياب است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید