شماره ٥٠٣: گر چشم سياهش را از چشم صفا بينى

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر چشم سياهش را از چشم صفا بينى
آهوى خطايى را در عين خطا بينى
اطوار تطاول را در طره او يابى
زنجير محبت را بر گردن ما بينى
بر طره او بگذر تا مشک ختن يابى
در چهره او بنگر تا نور خدا بينى
در راه طلب بنشين چندان که خطر يابى
از کوى وفا بگذر چندان که جفا بينى
با هجر شکيبا شو تا وصل بدست آرى
با درد تحمل کن تا فيض دوا بينى
شب گر ز غمش ميري، چون نوبت صبح آيد
اعجاز مسيحا را ز انفاس صبا بينى
آن حور بهشتى رو گر حلقه کند گيسو
مرغان بهشتى را در دام بلا بينى
مطرب سخنى سر کن زان لعل لب شيرين
تا شور حريفان را در بزم به پا بينى
افتد دلت اى ناصح چون سايه به دنبالش
گر سرو فروغى را سنبل به قفا بينى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید