شماره ٤٦٥: اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردى

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردى
به جاى هر نصيحت رحمتى بر جان من کردى
طبيب دردمندان خوانمت اى عشق کز رحمت
همان دردى که دادى عاقبت درمان من کردى
شبى گفتم که مشکين شد دماغ جان من گفتا
مگر انديشه گيسوى مشک افشان من کردى
فراغت دادى از غم هاى دهرم اى غم جانان
سرت نازم که تعمير دل ويران من کردى
ز سرگردانيت اى طره دلبر پريشانم
مگر آميزشى با بخت سرگردان من کردى
ز سحر انگيزيت اى چشم کافر کيش حيرانم
که از يک غمزه چندين رخنه در ايمان من کردى
ز سوداى غمت شب تا سحر مى گريم و شادم
که شاديها ز آب ديده گريان من کردى
سرو پا آتش سوزنده اى امروز پندارى
شب روشن گذر از سينه سوزان من کردى
فروغى گر نه چشمت ديده آن گلبرگ رنگين را
چرا گلهاى رنگارنگ در دامان من کردى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید