شماره ٤٣١: هر کس که نهد پاى بر آن خاک سر کو

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر کس که نهد پاى بر آن خاک سر کو
ذکرش همه اين است که گم گشته دلم کو
من از اثر عشق، سيه بخت و سيه روز
او از مدد حسن، سيه چشم و سيه مو
ديباچه اميد من آن صفحه رخسار
سرمايه سوداى من آن حلقه گيسو
جمعى همه آشفته آن سنبل مشکين
شهرى همه شوريده آن نرگس جادو
هم لاله نرسته ست بدين آب و بدين تاب
هم گل به شکفته ست بدين رنگ و بدين بو
من تشنه لب ساقى و او طالب کوثر
حاشا که رود آب من و شيخ به يک جو
برخاست ز هر گوشه بلايى به کمينم
تا ديده ام افتاد بدان گوشه ابرو
آهوى من آن کار که با شيردلان کرد
هرگز نکند شير قوى پنجه به آهو
حسرت برم از خسرو و فرهاد که در عشق
نه زر به ترازويم و نه زور به بازو
زيبا صنما پرده ز رخسار برانداز
تا بر طرف قبله فروغى نکند رو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید