شماره ٣٩٣: ما ز چشم تو مست يک نگهيم

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما ز چشم تو مست يک نگهيم
بى خبر از خمار صبح گهيم
گر به باد فنا دهى ما را
سر مويت به عالمى ندهيم
حلقه در گوش پير ميکده ايم
خانه بر دوش ملک پادشهيم
خاک مى خانه آب حيوان است
همره ما بيا که خضر رهيم
خاک روب در سراى مغان
خاکسار بتان کج کلهيم
با وجود محيط رحمت دوست
کشتى جرم و لنگر گنهيم
دل به چشم سياه او داديم
تا نگويد کسى که دل سيهيم
پيش طفلى سپر بيفکنديم
با وجودى که مرد صد سيهيم
ريخت بر چهره جعد ريحان را
کز کمندش به هيچ رو نجهيم
دست ما را ببست نيروى عشق
که ز اندازه پا برون ننهيم
تا فروغى جمال او ديديم
بى نياز از فروغ مهر و مهيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید