شماره ٣٣٧: دوشينه مهى به خواب ديدم

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دوشينه مهى به خواب ديدم
يعنى به شب آفتاب ديدم
شب ها به هواى خاک کويش
چشم همه را پرآب ديدم
هر گوشه ز تير غمزه او
دل خسته و بى حساب ديدم
از آتش شوق او به گلشن
مرغان همه را کباب ديدم
يک نکته ز هر دو لعل او بود
هر نشئه که در شراب ديدم
در هر سر موى صيد بندش
صد پيچ و هزار تاب ديدم
در هر خم عنبرين کمندش
يک جمع در اضطراب ديدم
در عشق هر آن دعا که کردم
يک جا همه مستجاب ديدم
دل هاى شکسته را ز وصلش
يک سر همه کامياب ديدم
آسايش جان اهل دل را
در کشمکش عذاب ديدم
طومار گناه عاشقان را
سر دفتر هر ثواب ديدم
از باده چشم او فروغى
مردم همه را خراب ديدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید