شماره ٢٦٥: دل به حسرت ز سر کوى کسى مى آيد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل به حسرت ز سر کوى کسى مى آيد
مرغى از سدره به کنج قفسى مى آيد
شکرى چند بخواه از لب شيرين دهنان
تا بدانى که چه ها بر مگسى مى آيد
در ره عشق پى ناله دل بايد رفت
زان که رهرو به صداى جرسى مى آيد
مى روم گريه کنان از سر کويى کانجا
عاشقى مى رود و بوالهوسى مى آيد
کرديم مست به نوعى که ندانم امشب
شحنه اى مى گذرد يا عسسى مى آيد
نفسى با تو به از زندگى جاويد است
وين ميسر نشود تا نفسى مى آيد
تو ستم پيشه برآنى که بستانى همه عمر
من در انديشه که فريادرسى مى آيد
در گذرگاه تو اى چشم و چراغ همه شهر
دل شهرى ز پى ملتمسى مى آيد
گر نه در راه تو گم کرد فروغى دل را
پس چرا بر سر اين راه بسى مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید