شماره ٢٤١: زلف و خط دلکشش دام بنى آدمند

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زلف و خط دلکشش دام بنى آدمند
اين دو بلاى سياه ولوله عالمند
حلقه به گوشان شوق با المش خوش دلند
خانه به دوشان عشق با ستمش خرمند
راهروان صفا از همه دل واقفند
کارکنان خدا در همه جا محرمند
خاطر آزادگان بند کم و بيش نيست
مردم کوته نظر در غم بيش و کمند
عشق و سلامت مجو، زان که اسيران او
کشته تيغ بلا، غرقه بحر غمند
چون سحرى سر کنند از لب جان بخش او
بر تن دل مردگان روح دگر دردمند
اهل خرابات را خوار مبين کاين گروه
مالک آب حيات صاحب جام جمند
آيت پيغمبرى داده بتان را خدا
زان که همه در جمال يوسف عيسى دمند
من به جنون خوش دلم زان که پرى پيکران
شيفته را هم نشين سوخته را مرهمند
قتل فروغى خوش است زان که همه مهوشان
در سر اين ماجرا کارنماى همند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید