شماره ١٨٤: از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
شب خود را به همين شيوه سحر خواهم کرد
مو به مو بنده آن زلف سيه خواهم شد
سال ها خواجگى دور قمر خواهم کرد
با خم ابروى او نرد هوس خواهم باخت
پيش شمشير بلا سينه سپر خواهم کرد
گندم خال وى از جنت او خواهم چيد
من هم از روى صفا کار پدر خواهم کرد
زان لب تنگ شکربار سخن خواهم گفت
همه شهر پر از تنگ شکر خواهم کرد
هم ز خاک در او سوى سفر خواهم رفت
هم لب خشک به آب مژه تر خواهم کرد
خون دل در غم ياقوت لبش خواهم ريخت
ديده را غرقه به خون آب جگر خواهم کرد
آخر از دست غمش چاک به دل خواهم زد
عاقبت از ستمش خاک به سر خواهم کرد
دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست
خويشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد
نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاخت
شعله خواهم شد و در سنگ اثر خواهم کرد
گر فروغى رخ او بار ديگر خواهم برد
کى به جز دادن جان کار دگر خواهم کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید