شماره ١٧٩: دل نام سر زلف ترا مشک ختا کرد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل نام سر زلف ترا مشک ختا کرد
الحق که در اين نکته غلط رفت و خطا کرد
مژگان تو دل را هدف تير ستم ساخت
ابروى تو جان را سپر تيغ بلا کرد
هر نکته که آن تنگ شکر گفت، نکو گفت
هر جلوه که آن رشک قمر کرد، به جا کرد
ترکان خطايى روش مهر ندانند
نتوان ز خطازاده تمناى وفا کرد
در مجلس غير آن بت بى شرم و حيا را
ديدم که چها خورد و چها برد و چها کرد
صد جان گران مايه گرفت از لب جانان
يک جان به سر راه طلب هر که فدا کرد
گر بر سر ما دست فلک تيغ ببارد
ما را نتوان زان مه بى مهر جدا کرد
خود را همه حال فراموش نمودم
تا پير مغان آگهم از سر خدا کرد
يک خاطر آشفته نشد جمع فروغى
تا باد صبا شانه بر آن زلف دوتا کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید