شماره ١٤٩: در پاى تو تا زلف چليپاى تو افتاد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در پاى تو تا زلف چليپاى تو افتاد
بس دل که از اين سلسله در پاى تو افتاد
تنها نه من افتاده سر پنجه عشقم
بس تن که ز بازوى تواناى تو افتاد
هرگز نشود مشترى يوسف مصرى
شوريده سرى کز پى سوداى تو افتاد
در ديده عشاق نه کم ز آب حيات است
خاکى که بر آن سايه بالاى تو افتاد
آسوده شد از شورش صحراى قيامت
هر چشم که بر قامت رعناى تو افتاد
آگاه شد از معنى حيرانى عشاق
هر ديده که بر صورت زيباى تو افتاد
هر دل که خبردار شد از عيش دو عالم
در فکر خريدارى غم هاى تو افتاد
از دامن شيرين دهنان دست کشيدم
تا بر سر من شور تمناى تو افتاد
خورشيد فتاد از نظر پاک فروغى
تا پرده ز رخسار دلا راى تو افتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید