شماره ١٤٤: تا پرده ز صورتش برافتاد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا پرده ز صورتش برافتاد
آتش به سراى آذر افتاد
صبر از دل من مخواه در عشق
کشتى نرود چو لنگر افتاد
خط سر زد از آن لبان شيرين
طوطى به ميان لشکر افتاد
بيرون نرود به هيچ دستان
سرى که ز عشق بر سر افتاد
ما را به سر از محبت دوست
هر لحظه هواى ديگر افتاد
مرديم ز درد شام هجران
ديدار به صبح محشر افتاد
از خال و خط تو آتش رشک
در طبله مشک و عنبر افتاد
مژگان تو ديد تا فروغى
کار دل او به خنجر افتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید