شماره ١٢٩: دلم به کوى تو هر شام تا سحر مى گشت

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلم به کوى تو هر شام تا سحر مى گشت
سحر چو مى شد از آن کو به ناله بر مى گشت
پس از مجاهده چون همدم تو مى گشتم
دل از مشاهده مدهوش و بى خبر مى گشت
به آرزوى تو يک قوم کو به کو مى رفت
به جستجوى تو يک شهر در به در مى گشت
به طره تو کسى مى کشيد دست مراد
که هم چو گوى ز چوگان او به سر مى گشت
شب فراق تو در خون خويش مى خفتم
ز بس که هر سر مويم چو نيشتر مى گشت
غم تو هر چه فزونش به نيشتر مى زد
ارادت دل صد پاره بيشتر مى گشت
دهان نوش تو را چون خيال مى بستم
لعاب در دهنم نشئه شکر مى گشت
شبى که از غم روى تو گريه مى کردم
تمام روى زمين ز آب ديده تر مى گشت
فغان که شد سر کويى گذر فروغى را
که هر طرف از پدرى از پى پسر مى گشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید