شماره ١٢٦: پيشتر زآن که مهى جلوه در اين محفل داشت

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
پيشتر زآن که مهى جلوه در اين محفل داشت
مهره مهر تو در حقه دل منزل داشت
من همين از نظر افتاده چشمت بودم
ور نه صد مساله با مردم صاحب دل داشت
دوش با سرو حديث غم خود مى گفتم
کاو هم از قد تو خون در دل و پا در گل داشت
خون بهاى دلم از چشم تو نتوانم خواست
که به يک غمزه دو صد غرقه به خون بسمل داشت
هر تنى در طلبت لايق جان دادن نيست
نيک بخت آن که تن پاک و دل قابل داشت
خال هندوى تو بر آتش عارض شب و روز
پى احضار دل سوختگان فلفل داشت
در ره عشق مرا حسرت مقتولى کشت
که نگاهى گه کشتن به رخ قاتل داشت
ساخت فارغ ز غم رفته و آينده مرا
وه که ساقى خبر از ماضى و مستقبل داشت
با همه ناخوشى عشق فروغى خوش بود
شادکام آن که غم روى ترا حاصل داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید