شماره ٧٨: شربتى در دو لعل جانان است

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شربتى در دو لعل جانان است
که خيالش مفرح جان است
از پى قتل مردم دانا
تيغ در دست طفل نادان است
مى توان يافتن ز زخم دلم
کاين جراحت نه کار پيکان است
قتل گاهى است کوى او کان جا
زخم بيداد و تيغ پنهان است
دلم از ناله شعله در خرمن
چشمم از گريه خانه ويران است
سر زلفى چگونه گردد جمع
که از آن مجمعى پريشان است
چشم اميد هر مسلمانى
پى آن چشم نامسلمان است
گر تو درمان درد عشاقى
درد الحق که عين درمان است
منع زارى مکن فروغى را
که گلت را هزار دستان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید