شماره ٤٤: آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما
آماده شد بلاى دل دردمند ما
ما مهر از آن پسر سر مويى نمى بريم
برند اگر به خنجر کين بندبند ما
تا چشم خود به دوره ساقى گشاده ايم
دور زمانه چشم ببست از گزند ما
گفتم که نوش داروى عشاق خسته چيست
گفتا تبسمى ز لب نوش خند ما
شيرين لبان به خون دل خود تپيده اند
در صيدگاه خسرو گل گون سمند ما
تسبيح شيخ حلقه زنار مى شود
گر جلوه گر شود بت مشکين کمند ما
يا رب مباد چشم بد آن چشم مست را
کز دست برد هوش دل هوشمند ما
از چشم روزگار ستانيم داد خويش
گر دانه هاى خاک تو گردد سپند ما
بگشا به خنده غنچه ميگون خويش را
تا مدعى خموش نشيند ز پندما
ما را پسند کرده فروغى ز بهر جود
تا شد پسند خاطر مشکل پسند ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید